معنی پراکندگی و آکندگی

حل جدول

پراکندگی و آکندگی

امتلا


پراکندگی

تناد

شتات

شت

شیوع

تشتت

لغت نامه دهخدا

آکندگی

آکندگی. [ک َ دَ / دِ] (حامص) پُری. انباشتگی. امتلاء معده. رودِل. || جمعیت، مقابل پراکندگی و تفرقه: روزگار چندان جمعیت و آکندگی را بتفرقه و پراکندگی رسانید. (تاریخ طبرستان).
- آکندگی بازو یا ران و جز آن، گوشتناکی او.


پراکندگی

پراکندگی. [پ َک َ دَ / دِ] (حامص) پراگندگی. پریشانی. تفرّق. تفرقه. تشتت. شمل. تَذعذع. تبدد. شتات. شَت ّ. (منتهی الارب). شَعَث. (دهار) (منتهی الارب). افتراق. نَشر. انتشار. تَقعقع. (منتهی الارب). استشتات: و داناست به مصالح جمع ساختن پراکندگی. (تاریخ بیهقی).
دل و کشورت جمع و معمور باد
ز ملکت پراکندگی دور باد.
سعدی.
ز لب دوختن غنچه را زندگیست
چو بشکفت زان پس پراکندگیست
پشیمان ز گفتار دیدم بسی
پشیمان نگشت از خموشی کسی.
امیرخسرو.
دو دل یک شود بشکند کوه را
پراکندگی آرد انبوه را.
؟

فرهنگ فارسی هوشیار

آکندگی

‎ حالت و کیفیت آکنده عمل آکنده، پری معده امتلا ء معده رودل، جمعیت مقابل پراکندگی تفرقه، گوشتناکی پرگوشتی: آکندگی بازو.


پراکندگی

پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار. پریشانی تفرق تشتت افتراق انتشار.

مترادف و متضاد زبان فارسی

آکندگی

امتلاء، انباشتگی، پری، جمعیت، پرگوشتی،
(متضاد) پراکندگی، خلاء


پراکندگی

افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه، افشان، نثار، انفکاک، پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی، پریشانی، نابسامانی، انتشار، شیوع، پخش، تواری،
(متضاد) جمعیت

فرهنگ عمید

آکندگی

انباشتگی، پُری،


پراکندگی

پاشیدگی،
پریشانی،
تفرقه،

فارسی به عربی

پراکندگی

تفرق، تفریق

معادل ابجد

پراکندگی و آکندگی

418

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری